حوادث ناگوار و مصیبتها و خرابیهای مهلک و جانفرسای پیرامون خود، انسان را به خود خیره میکند، فکر و ذهن بشریت را به خود مشغول مینماید، و فرد را به کنکاش و به دنبال علت بوجود آمدن این پدیدهها، میکشاند و جملگی به تکاپو و حرکت و جستجو میافتند.
دانشمندان و افراد بیدار، بر این باورند که جهان هستی، نظامی است یکپارچه و هماهنگ و منظّم است، حوادث را یک نوع خلل میدانند و این اختلال ناشی از پدید آمدن یکسری عوامل و علتهاست، و آنرا ناخوداگاه و بدون مقدمه نمیدانند.
در تفسیر حوادث و از جملهی آنها، زلزله دو آموزه وجود دارد که بر مبنای آن حوادثی ناگوار، را تفسیر و تعبیر میکنند. که ذکر هر کدام از آنها لازم و ضروری است:
مبنای اول: بحث علمی محض این حوادث است، که فقط بر حسب علت و معلول مورد بحث و جستجو قرار میگیرد، بدون درنظر گرفتن پدیدآورنده و انگیزهی وجود این حادثه، پدیدهی زلزله را اینگونه تعلیل و تعریف میکنند؛ زلزله موقعی رخ میدهد که سنگها میشکنند و در امتداد یک گسل (شکستگی در سنگهایی است که پوستهی زمین را تشکیل میدهند و سنگها از هر طرف به موازات آن حرکت میکنند و از هم دور میشوند موقعی که حرکت سنگ ناگهانی است، انرژی آزاد شده موجب زلزله میشود) میلغزند. در طول زلزله انرژی به چندین شکل آزاد میشود. به عنوان مثال به صورت حرکت در امتداد گسل، به صورت گرم شدن و همچنین به صورت امواج زلزلهای که از منبع و در همهی مسیرها خارج میشود و موجب میشود که زمین بلرزد، گاهی این امواج صدها کیلومتر امتداد مییاببند، امری کاملاً طبیعی است.
مبنای دوم: حوادث ناگوار، حوادثی هستند که بسبب تراکم و افشای معصیت و ظلم بندگان، پدید میآیند، و این مبنا بیشتر مشهور، و معروف بین دینداران است.
پس لازم است این دو دیدگاه و اثرات و پیامدهای آنرا مورد تبیین و تفسیر قرار داد. در توضیح و تبیین دیدگاه دینی، طبیعی است ما به قرآن برگردیم، زیرا قرآن اولین منبع فهم شریعت میباشد. لازم است به این نکته توجه کافی قرار دهیم، در مباحث علمی و ارجاع آن و نسبت دادن آن به قرآن نیاز به دقت و تفحص لازم میباشد، و حقایق علمی ثابت شده را به قرآن نسبت داد، یکی از مسائلی که گاهی موجب رنجور نمودن متفکران و دانشمندان اسلامی، در زمینهی اعجاز علمی قرآن میشود، این است؛ دانشمندانی که در زمینهی اعجاز قرآنی مشغول قلمزنی هستند، با شنیدن و یا یافتن نظریهی علمی، بلافاصله و قبل از اثبات، آنرا به قرآن نسبت میدهند، سپس دیری نگذشته، خلاف آن نظریه به اثبات میرسد، با نسبت دادن آن نظریه علمی به قرآن، درهای تهمت و افترا و باطل بودن قرآن را باز مینمایند، بهعنوان مثال؛ زمانی که علم فلک، هفت سیاره را به اثبات رساند، بعضی از مفسران و دانشمندان مسلمان، آنرا به قرآن نسبت دادند و سبع سموات را به هفت سیّاره، توجیه نمودند اما دیری نپایید که هزاران سیّاره را مشخص و ضبط شد. بلی حقایق تاریخی و علمی در قرآن دیده میشود، ولی هیچگاه نمیتوان قرآن را کتاب تاریخ و یا کتابی علمی معرفی و توصیف کرد؛ بلکه بهترین و مناسبترین تسمیه و توصیفی که به قرآن داده میشود، آنرا کتاب هدایت و روشنگری، نامگذاری کنیم، زیرا حقایق تاریخی و علمی آمده در قرآن، به محض تاریخ و یا علم، مورد بحث قرار داده نشده، بلکه قرآن آنها را بهخدمت میگیرد تا مخاطبان خویش را بهسوی هدایت کشاند.
با استقرای قرآن و تعمق و تدبرآن به این نتیجه میرسیم که اسلام گاهی با قضایای ثابت شدهی علمی مخالفت ننموده و تضاد و اختلاف در این امر دیده نمیشود، و اکثر آیات با تشویق به عقلانیت و ذکر عقل و علم، ختم میشود، از اینرو؛ علمای تجربی با قرآن بیش از دیگران، انس میگیرند.
در بررسی علمی و دینی حوادث و حقایق و پدیدهها، اصل این است که بین این دو دیدگاه مبنای جمعبندی را پسندید، و به آن عمل کرد و در این راستا تلاش و کوشش فراوان نمود، و در بدایت امر در پی حذف و خط کشیدن دیگری نباشیم؛ زیرا با حذف یکی از آنها، زمینهی سرپیچی از قضایای علمی یا دینی را فراهم کردهایم، و جامعه را به دو سوی مخالف میبریم، یا جامعه را علمی محض و خالی از دین، یا جامعهی دینی مخالف با علم و منطق، بنا میکنیم و هر کدام به سهم خود، برای یک جامعهی هدفمند و رو به پیشرفت، بسی خطرناک است. و اثرات منفی فراون در گریبان دارد.
جهان بینی و دیدگاه یک مسلمان این است، که این جهان هستی و ساختارآن بسیار منظم و دقیق است و از نظم کافی برخوردار است، پدید آمدن حوادث، امری است حکیمانه و گاهی بیهوده نبوده است، زیرا مدیر و مدبر این جهان بهدست خالق توانا و حکیم است، و کار او خالی از حکمت نیست. این دنیا منزلگه ابتلا و امتحان است، و علت خیلی از این حوادث ناگوار، کردار انسانهاست و آنها سبب پدید آمدن این حوادث شدهاند. و در مقابل خیلی از این حوادث بدون دخالت انسان، و بهخاطر حفظ کل جهان از جانب خالق دانا، رخ میدهد.
با ذکر این تشبیه، مسأله، برای ما بهتر آشکار و روشن میشود، اگرچه تشبیه و تمثیل باری تعالی، سخت و مشکل است، چرا که، هیچ مشبه به نمیتواند، نسبت به خداوند، کارساز باشد و نمیتوان، وجه شبهی بین آن و خالق هستی را در آن میان یافت، و در علم بلاغت، در مشبه به لازم است وجه شبه در بعضی از جنبهها از مشبه قویتر باشد، لذا در تشبیهات نیاز نیست، وجه شبه مشبه به، در تمام وجوه، از مشبه قویتر باشد، بنابراین خداوند در اینگونه موارد به ما یاد داده است، که بر حسب «لیس کمثله شیء» عمل شود،: افرادی از کنار باغی سرسبز و باشکوه میگذرند، ناگهان نگاه آنها بر درختی پرثمر و بسیار سرسبز و تنومندی که توسط باغبان قطع شده است، میافتد، جملگی افسوس و حسرت را سر میدهند، و هرکدام به نوبهی خود عکسالعملی انجام دادند، و باغبان را ملامت، و سرزنش نمودند، زیرا نگاه و دقت آنها فقط به درخت تبر خورده و قطع شده بود، اما نگاه باغبان، نگاهی دیگر بود، او کل و تمام باغ را در نظر گرفته بود، اگر به وی گفته میشد به چه علت این کار بیهوده و عبث را انجام دادهای، جواب او این میبود: اگر این درخت چشمگیر شما، در جای خویش به سرسبزی و پرباری خود ادامه میداد، تمام باغ در خطر خشکیدن و نابود شدن میبود، با قطع و یکسره کردن این درخت، سرسبزی باغ را حفظ نمودم.
بلی رخ دادن خیلی از حوادث، از این قبیل است، اما نگاه کوتاه و قاصر ما توانایی درک تمام آن جوانب را دارا نیست و مستقیم به اینگونه حوادث نسبت عذاب الهی میدهیم. «وانتم لاتعلمون» را از یاد بردهایم.
خداوند دارای سنتهای کونی و شرعی هستند، و ما یقین داریم با اعتبار قراردادن و مراعات آن میتوان معیشتی پاک و سالم را برای خویش به ارمغان آورد، همانگونه که خورشید از مشرق طلوع و در جهت مغرب غروب میکند، و هر اختلالی در این امر، اختلال در کون و مکان بوجود میآید، همچنین سنتها و قوانینی حاکم بر فرد و افراد میباشند، و تعیین کنندهی سرنوشت انسانند، «.... إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (انعام:۲۱) و .... فَمَنْ آَمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ (انعام: 48) و «بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» (البقرة: 112)، «آرى کسى که در برابر خداوند تسلیم شود و در حالی که نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است، نه ترسى بر آنها است و غمگین نخواهند شد) و «یَا بَنِی آَدَمَ إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آَیَاتِی فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» (اعراف:۳۵) ، ترجمه (اى فرزندان آدم! اگر رسولانى از خود شما به بیایند که آیات مرا براى شما بازگو کنند (از آنها پیروى کنید) کسی که پرهیزگارى پیشه کند و عمل صالح انجام دهند نه ترسى بر آنها هست و نه غمناک مى شوند.) و «أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» (یونس: ۶۲)، با تدبرو دقت نظر در این آیات، میتوان آنها را بعنوان سنت و قانون خداوند، همان سنتی که قابل تغییر نیست، گزید. «لَا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» (یونس: ۶۴) و «سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنَا وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلًا» (إسراء: ۷۷)
هلاکت و فلاکت و نابودی فرد و امت در گرو و منوط به عمل و کردار آنهاست، ظلم و ستمگری و سرپیچی و نابرابریها و تکبر و غرور، موجبات هلاکت میباشند، مخالف این قوانین حرکت کردن، یعنی شنا زدن برخلاف جریان آب است، چرا چونکه انسان جزئی جدانشدنی از این عالم هستی است، کار و عمل و اقدام وی در روند رخ داد این حوادث، مهم و مؤثر میباشد. و این را باید دانست که هلاکت ظالمان و ستمکاران مایهی شکر و خوشحالی است؛ زیرا آنها مانع ادای رسالت خداوند میباشند، «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» (انعام: ۴۵)
همهی موجودات بغیر از خدا، سربازان مطیع فرمان او هستند، «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَکَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرًا» (احزاب: ۹)، هرگاه ظلم و نفرمانی و زورگوئی و استبداد در میان بشریّت به اوج خود برسد، و در این میان مصلحان، دعوتگران و جوانمردان به پا نخیزند، و با آن ستیز نمایند، سربازان ناشناخته و تعیین نشدهی خدا «وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَى لِلْبَشَرِ» (مدثر: ۳۱)، از قبیل زلزله، طوفان و باران و موجودات زنده و خود انسانها، به فرمان او مستقیماً وارد عمل میشوند و کار را یکسره میکنند. «وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ» (انفال: ۲۵)
تفسیر و تعبیر رخداد زلزله بهصورت علمی، مشکل و تضادی با تعبیر و تفسیر دینی، ندارد، زیرا علمی کیفیّت و چگونگی و عوامل این رخداد را برحسب علّت و معلول مادّی مورد بررسی و تحقیق قرار میدهد، اگر علم به حقائق و نکتهها برسد، و واقعاً ثابت شود، کسی نمیتواند آن را انکار و غیر قابل قبول داند و مشکلی ایجاد نخواهد کرد، مگر زمانی که این حادثه را به دور از خدا و به تعبیر خشم طبیعت و امری بسیار طبیعی تعبیر و جلوه شود، تعبیر خشم طبیعت از آن جهت که سرباز خداوند میباشد و به سهم خویش ادای وظیفه میکند، با جنبهی دینی تفاوت و تضادی ندارد، خوب است، با رخداد این حادثه، نجاتیافتگان و حتی ناظرین و دیگر انسانها به خود آیند، و آنرا به عنوان عصای بیداری بدانند، که موجب بیدار شدن آنها گردد، و روند زندگی آنها با این حادثه کاملاً تغییر یابد، دست از ظلم و ناعدالتی بردارند، و به دنبال عدالتپروری و مساوات باشند و زندگی جدیدی را برای خویش و دیگران سامان دهند.
اگر معترضی این را بگوید: که این حادثه بنا بر نظریهی دانشمندان تجربی، حتمی و انجامشدنی است، پس این امر بسیار طبیعی بوده و ناشی از ظلم و سرپیچی نبوده است. در جواب میتوان این را گفت: خداوند نسبت به بندگانش و بالاخص انسانهای مصلح و شایسته، بسیار رحیم و مهربان است، و حیات پاک در این دنیا و آخرت برای آنها خواهان است: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» (نحل: ۹۷)
مدیر و مدبّر و خزانه دار این جهان اوست، و به هیچ کسی واگذار نشده است «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» (سجدة: ۵) بنابراین اگر این انسانهای مصیبتزده شایستگی رحمت خدا را داشتند، زلزله و یا آن انرژی تخلیه شده را مهار و یا در محلی دیگر بهغیر از این شهر و روستای تخریب گشته را آزاد میکرد و آنها را از این حادثهی ناگوار نجات میداد.
در این میان احتمال دارد کسی بگوید بنابر سخنان شما این امر طبیعی نبوده بلکه عقوبت و جریمهای از نزد خدا بوده که آنها به آن مبتلا شدهاند، پس میتوان گفت: نباید به فریاد آنها رسید و از این عذاب نجاتشان داد؟ لازم است این را بدانیم که خداوند کار خدایی خویش را انجام میدهد، و ما وظیفه و مسؤولیت انسانی بر گردن داریم، حس انساندوستی، تعاون و همکاری از ما خواسته شده، و نگاه رحیمانه و مهربانانهی ما شامل حال آنها شود. پس لازم است به یاریشان شتافت و تا سرحد امکان جهت نجات افراد، تلاش کرد.
خاتمه:
خداوند مدیریت جهان در دست دارد و هر حادثهای که رخ میدهد، از نظر و دید او، غایب و خارج از سلطهی او نیست، و بر حسب حکمت و سنت و قانون مقررشدهی نزد خویش با این جهان عمل میکند، و با تعمق و امعان نظر در این حوادث، به این نتیجه میرسیم، که اینچنین امور بینظمی نیست، بلکه عین و خود نظم است، و هیچ بینظمی از او صادر نمیشود، و نگاه به حوادث، نگاهی طبیعی و خشم طبیعت بدون در نظر گرفتن دیدگاه تمام موجودات هستی، سربازان خدایند، و هرگاه صلاح کار در دخالت آنها باشد، وارد عمل میشوند، کفایت نمیکند، بلکه تعبیر دینی و علمی را با هم ممزوج نمائیم، تا انسانیت از این حادثه نهایت استفاده و تجربه ببرد، و عامل اساسی در تغییر رفتار و کردار آنان شود.
نظرات